برایم از بادبادک‌ها بگو

در این زندگی پر فراز و نشیب، به این فکر افتادم که بار مأموریت را از دوش خود بردارم و آن را به مرحله جدیدی منتقل کنم. بنابراین، تصمیم گرفتم احساسات پنهان خود را در قالب کلمات بپوشانم. این ممکن است برای برخی از خوانندگان احساس خوبی ایجاد کند، یا ممکن است اشک و اشک بیهوده را در چهره های دیگر بیاورد.

از آنجایی که معتقد بودم نوشتن تنها ترفند ممکن است، دوست دارم حقایق زندگی را اول به خودم و سپس به همسفرانم نشان دهم. بنابراین، قلم به دست گرفتم تا این رویای پنهان را در واقعیت ملموس تجسم کنم. بارها به افق نگاه کردم. کوه ها و دریاها را دیدم. و در ذهنم تصاویری ساختم تا از دردهایی که از سر ذلت سرشان پایین است و غصه هایی که با قلم دلاورم از تنهایی می گریزند بگذرم. می خواهم بازنویسی کنم که چندی پیش افرادی زندگی می کردند که به سادگی عاشق بودند. عشق آنها ساده بود، اما با شکوه. آنها فقیر یا ناامید به نظر می رسیدند. با این حال، زندگی آنها پر از امید بود، و این همه تفاوت را ایجاد کرده است. به اسطوره روی آوردند و اسطوره ماندند. افرادی که در نزدیکی زمان و مکان ما زندگی می کردند. آیا نه این است که هر فردی میان خود و کل هستی رازی دارد که برای دیگران ناشناخته است؟

برای من نیز، همه این پیام ها برق هایی بودند که مانند نور و سوسوزن در رگ هایم شناور بودند تا مرا به وجد بیاورند و با خود زمزمه کردم: «پیدا کردم. آنچه را که باید می نوشتم پیدا کردم.» اینگونه بود که نوشتن به هدف زندگی من تبدیل شد.

چیزی که مرا به نوشتن جذب کرد این بود که فهمیدم انسان و زندگی از بیرون با هم هستند در حالی که در درون از هم جدا هستند.

و هنگامی که در جایی بین این شکاف ها، روح به زندگی باز می گردد، با خواندن چند کلمه، حال و هوای زندگی دوباره زنده می شود. من از این موضوع دور نبودم و روحم با تک تک کلمات آمیخته می شد و پیامد آن این بود که میل به نوشتن را برایم آشکار کند. برای فراتر رفتن از افکارم، برای آشکار کردن نامرئی‌هایی که باید دیده می‌شد، تصمیم گرفتم راه جدیدی برای خلق کردن داشته باشم. فکر می‌کردم وقتی کسی اعترافاتش را روی کاغذ می‌کشد، باید همان‌قدر که در خلوتش صادق است، با مردم هم صادق باشد.

توضیحات

خرید نسخه چاپی ترجمه مجموعه داستان «برایم از بادبادک‌ها بگو» نوشین جم‌نژاد

In this tumultuous life, I made my mind to put the burden of mission off my shoulders and pass it to a new stage. Therefore, I decided to dress up my long-hidden feelings into words. This may either make good feeling for some readers, or may bring tears, idle tears into some other faces.

Since I believed that writing is the only possible ploy, I would like to show truths of life to myself first, and then to my fellow travelers. I took pen, there- fore, to embody this veiled dream into tangible reality. I looked at the horizon many times; I saw the mountains and the seas. And, I made pictures in my mind to help me pass the pains whose heads are down out of humiliation and the sorrows who escape their loneliness by means of my valorous pen. I would like to rewrite that not long time ago there lived people who simply loved. Their loves were simple, but glorious. They looked poor or frustrated; however, their life was filled with hope, and that has made all the difference. They turned to myths and remained as myth; people who were living near to our time and place. Is it not so that each person has a secret between himself and the whole existence, unknown to other people?

For me as well, all these messages were sparkles which floated in my veins like light and scintillation to exhilarate me, and I whispered to myself: “I found it. I found what I had to write.” That is how writing turned to be my life’s pur- pose.

What attracted me to writing was that I realized man and life are externally together while they are internally separate.

And when, somewhere between these chasms, the soul returns to life, the mood of living is revitalized by reading some words. I was not far away from this and my soul was mingled with every single word and the consequence of which was to reveal to me the desire I had towards writing. To transcend my thoughts, to reveal the invisibles which had to be seen, I decided to have a new way of creating. I thought when someone takes down his/her confes- sions on a piece of paper he/she should be as honest with people as he/she is in his/her solitude.

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “برایم از بادبادک‌ها بگو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “برایم از بادبادک‌ها بگو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *